جدول جو
جدول جو

معنی ذات الکرسی - جستجوی لغت در جدول جو

ذات الکرسی
یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره به صورت زنی که بر تخت نشسته و هر دو پا را بر زمین نهاده، عرش و منبر، خداوند منبر، مراه ذات الکرسی
فرهنگ فارسی عمید
ذات الکرسی
(تُلْ کُ)
خداوند کرسی. صورتی از صور شمالی فلک مجاور قطب شمال که همیشه در طرف مقابل دب اکبر است بنسبت ستارۀ قطبی. و آن به صورت زنی بکرسی نشسته و هر دو پای فروهشته توهم شده است. سر و تنش بر کهکشان کشیده و آن را خداوند کرسی و خداوند عرش وخداوند منبر نیز نامند و مشتمل بر 55 ستاره است از جمله صدر و کف الخضیب. و صاحب جهان دانش گوید: ذات الکرسی، خداوند کرسی. نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه شمالی و آن را بر صورت زنی توهم کرده اند بر کرسی نشسته و پایها فروهشته و آن سیزده کوکب است و از کواکب او کوکبی روشن است از قدر ثالث و او را کف الخضیب خوانند - انتهی. و نامهای دیگر آن عرش و منبر و مراءه ذات الکرسی است. رجوع به ثوابت در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
ذات الکرسی
خداوند تخت از چهره های سپهری خداوند کرسی
تصویری از ذات الکرسی
تصویر ذات الکرسی
فرهنگ لغت هوشیار
ذات الکرسی
((تُ لْ کُ))
خداوند کرسی، دارنده کرسی، نام یکی از صورت های فلکی دور قطبی و آن تصویر زنی است که روی صندلی نشسته است، و دارای 55 ستاره می باشد
تصویری از ذات الکرسی
تصویر ذات الکرسی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُلْ کَ)
از زبیر بن عوام آرند، که بروز بدر، عبیده بن سعید بن عاصی را دیدم بر اسبی و زرهی تمام در برکه تنها دو چشم وی پیدا بود و میگفت: انا ابوذات الکرش. و در دست وی نیزه ای کوتاه بود و پس از قتل وی نیزه در تسهیم غنائم، رسول اکرم صلوات الله علیه و سلم را شد و در دیگر جنگها آن را پیشاپیش رسول میبردند
لغت نامه دهخدا
(تُشْ شِ)
موضعی است معروف در قول بریق هذلی:
کأن ّ عجوزی لم تلد غیر واحد
و ماتت بذات الشری و هی عقیم.
لغت نامه دهخدا
(تُثْ ثِ)
جایگاهی است منسوب به ثری
لغت نامه دهخدا
((~ُ لْ کُ))
آیه 255 از سوره بقره که به اعتقاد شیعیان خواندن و توسل به آن موجب حفظ از بلایا می شود
فرهنگ فارسی معین